برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان نیمه ی جانم pdf از فاطمه سودی لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فاطمه سودی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/طنز/همخـونه ای/هیجانی/اجتماعی/واقعی

خلاصه رمان نیمه ی جانم

خانه ای پر رمزو راز و سرشار از سوال که حورای زیبای ما برای کـار کردن وارد آن مـیشود.

صاحبخانه جناب مقتدر ۷۰ ساله و مهربان و خیلی آپدیت شـده و به روز، از روبرو خیلی پیر و

از پشت سر بسیار جوان است.وقتی مشکلات حورا اوج مـیگیرد فهام زند، جوان مغرور و

قدرتمندِ زیبارو که خیلی شبیه مقتدر است پا به مـیـدان مـیگذارد و عاشق دختر رمان مـیشود.

جنگی نابرابر بین مقتدر و فهام برای بدست آوردن حورا براه مـیفتد. اما دستـها و نقشـه هایی پشت پرده است که ….

حورا با فهمـیـدنش مـی شکند و شکست خـورده خـود را از همه عقب مـیکشـد… مقتدر… فهام… کیستند

که بخاطر حورا روبروی هم ایستاده اند و رمانی جذاب و خـواندنی را رقم زده اند…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان عشقـی از جنس اجبار

قسمت اول رمان نیمه ی جانم

ساعت ۱۱ شب بود. نگـاهم به آینه دوختـه شـده بود و در چشمان

سرخ و خـونینم خیره شـده بودم. از حال زار و صورت آشفتـه و بی

رنگم دوباره چشمام پر از اشڪ شـد و روی گونه هام

چڪیـدند.

فڪر ڪردم: بعضی شبها زیادی شب هستند. اونقدر ڪه

دلشوره و دلهره و دلتنگیِ همه ی دنیا مـیریزه تـوی دل آدم و نه

مـیشـه بخـوابی نه مـیشـه بیـدار بمونی. فقط مـیشـه زل بزنی به شب

و چشمان خـون چڪان و دل غمـگین و پراز غمت و منتظر

بشی تا بگذره…

ولی مـیـدونستم شبهای سیاهم رو دیگـه پایانی نیست… هیچ

پایانی. از این به بعد من بودم و شب و تاریڪی و غم همـین.

زندگیم رو یڪجا باختـه بودم، بد هم باختـه بودم، بدجوری هم

باختـه بودم .

هقـی بلند ڪردم و دلم بیشتر بحالم …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان