دانلود رمان اشرافی شیطون بلا از x2yz فایل pdf pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان اشرافی شیطون بلا از x2yz با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان درباره ی دختریه که خیلی شیطونه. اما خانواده ی اشرافی داره. توی خونه باید مثل اشرافیا رفتار کنه. اما بیرون از خونه میشه همون دختر شیطون. سعی میکنه سوتی نده تا عمش متوجه نشه که نمیتونه اشرافی رفتار کنه. همیشه از مهمونیای خانوادگی فرار میکنه. اما توی یکی از مهمونی ها مجبور به شرکت کردن میشه و سوتی های زیادی میده و…

خلاصه اشرافی شیطون بلا

کل اهالی خونه در حال کار کردن بودن تا مهمونی امشب خوب برگزار شه! به جز عمه خانوم که وایساده بود بالای سر کارگرا! عینهو….”الله اکبر…!” آتا باز خواستی فحش بدی؟! “خاک تو سرت کنن!”بزرگترته بیچاره! ” باز این وجدان زیبای خفته ی من بیدار شد!! بابا فحش چیه؟؟ خواستم بگم عینهو درخت سروِ خوش قد و بالا و رشید! “آها!” بعله! حالا هم گمشو برو به زیبای خفتگیت برس ومزاحم من نشو! با صدای (عمه جان!) دست از درگیری های مسلحانه ی تو ذهنم کشیدم!! من: بله رشیــ…اوخ! اهم…اهم…بله عمه جان؟ اوه اوه نزدیک بود بهش بگم رشید!! عمه مشکوک نگاهم کرد و گفت:

آتا جان خانوم سلیمی تا چند دقیقه ی آینده برای آرایش میاد اینجا! بهتره بری آماده شی! آرایــــ ــــش؟؟!! یــ ـــا امــ ـــــام غــ ـــریـ ــب!!! تهاجم فرهنگی اینه دیگه!! عمه: آتا جان حواست کجاست؟ درست نیست یک خانوم اشراف زاده این قدر حواس پرت باشه. دندونامو به طور نامحسوسی روی هم سابیدم و گفتم:چشــــم!عــذر میخوام! عمه لبخند مضخرفی زدو گفت: میتونی بری تو اتاقت! آخ…آخ!! بدجور دلم میخواست داد بزنم و بگم جمع کنین بساط اشرافیتتون رو!! که البته دلم خیلی غلط میکنه از این چیزای خطرناک میخواد!! از پله ها بالا رفتم و وارد پنجمین اتاق از سمت چپ راهروی طویل اتاقا شدم!!

ماشاالله!! میمونه ا ستـََـبل!! والــا!! هی اتاق کنار هم ساختن!! دکور نارنجی_مشکی اتاقم بـــدجـــور خود نمایی می کرد! خــ ــب…بریم تو کار توصیـ ـف اتــاق بنده!! کاغذ دیواری اتاقم نارنجی یواشه!! میز آرایشم کنار در سرویس اتاقم بود! اون طرف در(دست به آب)! کمد دیواری فوق العاده بزرگم بود! دیوار روبه رویی در اتاق یه پنجره ی خیلی گنده داشت که کل اون دیوارو گرفته بود!! زیر پنجره تخت دونفره ی خوشکل و مشکیم قرار داشت!! کنار تختم یه میز کوچولو گذاشته بودم! بعدشم کتابخونه ی کوچیکم بود!کنار کتابخونه هم میز مطالعم بود!! کف اتاقم یه فرش کوچولوی تام و جری انداخته بودم!!

دانلود رمان اشرافی شیطون بلا از x2yz فایل pdf pdf رایگان بدون سانسور