دانلود رمان راند آخر رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان راند آخر از عارفه کشیر با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

قهرمانِ مسابقات مبارزه هایِ زیرزمینی که به “مبارزِ ناشناس ِ آمریکایی” شهرت دارد. همان شاهرخ ارجمند، نوه‌ی حاج رسول ارجمند است که بعد از سال‌ها دوری و طرد شدن از خانواده به وطن برمی‌گردد تا مایع افتخار خانواده باشد. ولی خواهر زاده‌ اش… دختری که سال‌ها پیش توسطِ خواهر شاهرخ به فرزندی گرفته شده بود به شدت درموردِ زندگیِ او کنجکاوی می‌کند و…

خلاصه رمان راند آخر

برعکس نیم ساعت پیش همه در حال حرف زدن بودن، انگار هم داشتن از دایی شاهرخ سوال می‌پرسیدن و اون جواب می‌داد. تا حالا ندیده بودم خانواده اینقدر عمیق غرقِ حرف زدن شده باشند، مامان با دیدنم بلند و خوشحال گفت: -ماشاالله دخترم! چرا زحمت کشیدی؟ لبخند نصفِ نیمه‌‌ای زدم که آقاجون گفت: -سودابه خوب بود؟! با یادآوری عزیز و حرف‌هاش لبخندم پر کشید و فقط سری تکون دادم، اول به خان بابا تعارف کردم که حاج عمو سریع بدون سوالی از خان بابا فنجون چایی‌ای براش برداشت و جلوش گذاشت..

حاج عمو انگار طبق قانون نانوشته‌ای همیشه در خدمتِ خان بابا بود درحالی که آقاجون پسرِ دوم خان بابا و پدر بزرگِ من، در حدِ حاج عمو جلوی خان بابا دلا راست نمی‌شد. به بقیه هم تعارف کردم و نوبت به دایی شاهرخ رسید، وقتی خم شدم قلبم ایستاد.. من دارم چی کار می‌کنم؟ جلوی مسببِ کابوس‌هام خم شده‌ام؟! تمامِ تلاشم این بود که نگاهم به چشم‌هاش نیافته، نَبینمش و دیگه نزدیکش نشم. مکث کرد… احساس کردم از عمد مکث کرده، سینی توی دستم لرزید که رو به جمع گفت: -خیلی وقته چای نخوردم!

صداش خشن و دورگه بود… نفسم رو با استرس حبس کردم! مامان با ذوق گفت :-پس بفرما داداش! حتما ماهور چای دم کرده، بخور خستگی‌ات در بره! بقیه هم بهش تعارف کردن… دعا دعا می‌کردم که سینی از دستم نیفته! با حرفی که زد متعجب و بی‌اختیار نگاهش کردم: -پس، این چای خوردن داره! دیدمش با لبخندی که شباهت عجیبی به پوزخند داشت، فنجونی برداشت و لب زد: -ممنون! نفسم رو لرزون از بین لب‌هام بیرون دادم و بی‌اختیار کمرم رو راست کردم که ادامه داد: -شیرین… دخترت بلد نیست حرف بزنه؟!…

دانلود رمان راند آخر رایگان رایگان pdf بدون سانسور