دانلود رمان عطر شقایق اثر بنفشه و آرام pdf رایگان pdf بدون سانسور
دانلود رمان عطر شقایق از بنفشه و آرام با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
داستان بر گرفته از واقعیت هست. شقایق در یکی از شهر های کوچیک شمالی زندگی میکنه. مخفیانه با دوست پسرش برای اولین بار قرار میذاره اما تو قرار اول دزدیده میشه و به امارات فرستاده میشه جایی که دخترها رو برای استفاده ابزاری آموزش و اجاره میدن. اما همه چیز در یک ملاقات کاری زیر و رو میشه و شقایق در مسیر جدیدی قدم میگذاره…
خلاصه رمان عطر شقایق
مانی گاز داد و از خونه دور شدیم. نمی تونستم لبخند نزنم، حس آزادی و رهایی بود. دوست داشتم تا ابد تو این لحظه بمونم بی مبدا. – ساحل یا خرید؟ مثل خودش داد زدم – ساحل! مانی گفت عالیه و دوباره گاز داد. من هم دوباره محکم حصارش کردم. از بین ماشین ها با سرعت می گذشتیم، این سرعت رو دوست داشتم. پشت چراغ قرمز ایستادیم، ماشین های دو طرفمون نگاهمون کردن، آروم گفتم: چقدر جلب توجه می کنیم. مانی خندید و گفت: اما کسی نمیدونه ما کی هستیم. حق با مانی بود و این خیلی باحال تر بود، چراغ سبز شد و مانی گاز داد.
بلند گفتم: خیلی خوبه. خندید و گفت: دل تو دلم نبود. بارکد کارت هارو زدن و گیت باز شد، دوباره کلاه گذاشتیم. برگشت سمت من و گفت: بریم؟ سر تکون دادم. بازوش رو آورد سمت من. مانی هوم گفت. تو ماسه ها رفتیم سمت دریا، دلم می خواست پامو بزنم تو ماسه ها، برای همین رو به مانی گفتم: میشه کفشم رو در بیارم بریم تو ماسه ها. دستش رو کمرم نشست و گفت: میبینی آسمون تو این حال چقدر شبیه تویه… نگاه کردم به مسیر نگاهش حق با مانی بود. لبخند زد و گفت: آره شبیه گل شقایق. نه سقوط آزاد بد، یه سقوط شیرین که انگار از یه
دنیا بند و اسارت رهات میکنه. برگشتم به صورتش نگاه کردم اما واقعا روم نمیشد فاصله بینمون رو کم کنم. مانی نگاهش باز افتاد به من اینبار طولانی تر. ضربان قلبم بالا رفت، از پله های سنگی بالا رفتیم لبه نرده های سنگی ایستادیم به نرده ها تکیه دادیم و خیره شدیم به دریا. _دوست دارم… اما نمی دونم بابام چه برخوردی بکنه… به مانی نگاه کردم، اما اون به دریا خیره بود و گفت: مطمئن باش از دیدنت خوشحال میشه… تو گناهی نداری شقایق فقط یه اشتباه کردی و اون هم پدرت بی تقصیر نیست… اگر بیشتر باهات وقت میگذروند شاید…