دانلود رمان مکانیک (جلد دوم) با لینک مستقیم رایگان pdf بدون سانسور
دانلود رمان مکانیک (جلد دوم) از الکسا ریلی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
همه چیز خوب تا اینکه اون دختر کوچولوی معصوم پولدار وارد گاراژ تعمیرگاهم شد. همینکه چشمم بهش افتاد، تموم چیزی که میخواستم این بود تا دستهای کثیفم رو صورتش بذارم. از اون مدل دخترها نبود که با مکانیک کثیف و ژولیده شهر قرار بذاره. با ۲۸ سال سن فکرشم نمی کردم تو یه نگاه شیفته اش بشم. منی که سال ها بود زنی رو نمیخواستم اما… فقط یه مشکل ریز سر راهم وجود داشت اما من با برنامه پیش میرفتم. همه کاری که باید میکردم این بود تا صاحبش بشم و برای همیشه مال خودم میشد…
خلاصه رمان مکانیک
“پین” وارد بار اسموکی شدم و به سمت پیشخوان رفتم بطرز شوک آوری شلوغ بود با توجه به اینکه این سوراخ موشی همیشه خالی بود. بعد از روزی که گذرونده بودم به یه نوشیدنی نیاز داشتم. به سمت صندلی چهار پایه ای که معمولا روش می نشستم رفتم و جیک یکی از متصدی های بار، با نوشیدنی همیشگیم به سمتم اومد. اینکه بگی من وابسته به عادت های همیشگیم هستم واقعا کم لطفی بود. من چیزی که سفارش می دادم رو دوست داشتم و از اینکه همه چی ساده باشه خوشم میومد اما امروز با اومدن مادمازل کوچولو به مغازم تموم دنیام زیر و رو شد کنم. نیاز داشتم یه نوشیدنی بنوشم
و همه چیز رو درباره اش فراموش از وقتی که اون تو زندگیم پا گذاشته بود نمیتونستم فراموشش کنم. بوچ و جویی کنارم ایستاده بودند و جیک نوشیدنی های همیشگیشون رو بهشون داد. نوشیدنی خودم رو برداشتم و برای تشکر سرم رو تکون دادم اما اون جلوی من ایستاد و از جاش تکون نمی خورد وقتی که یکی از ابروهام رو پرسشگرانه براش بالا بردم به روی پیشخوان تکیه داد انگار که یه رازی برای گفتن بهم داشت. فازش چی بود؟ مگه ما کلاس ششمی بودیم. یه پارتی مجردی امشب اینجا برگزار میشه. اگه شما بچه ها میخواید به حرکتی بزنید الان وقتشه.» می تونستم از گوشه چشمام ببینم
که چشم های جویی چرخید در حالی یکمی بیشتر به جلو خم شد از طرف دیگه هیچ علاقه ای نداشتم که بخوام امشب کاری کنم به اندازه کافی با کسای که امروز دیده بودم به مشکل برخورده بودم تا یه مدتی سرم باهاش گرم باشه. سرم رو تکون دادم و نوشیدنیم رو برداشتم امیدوار بودم که همه ی افکارم رو با خودش بشوره ببره. جیک با انگشت بهم نشون بده کجان میدونی که من همیشه برای دخترهای جدید این شهر آماده و حاضرم.بوچ گفت و بلند شد و به سمت جمعیت نگاهی کرد در حالی که جیک به پیست رقص اشاره می کرد.کنجکاوی تموم وجودم رو فراگرفت و چشم هام انگشت اشاره جیک رو دنبال کرد…